شهداد شهداد ، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

شهداد خانوم

روز 2 و 3 و4 فروردین

1391/1/15 14:58
نویسنده : مامان شهداد
687 بازدید
اشتراک گذاری

صبح روز دوم شهداد خانوم با بی حوصله گی از خواب بیدارشد و بله سرما خورده بود اصلا اشتها نداشت به غذا تنها کاری که میگفت برام انجام بدین گذاشتن کارتون بود اون هم از نوع شرک و آلوین اگه تا شب هم ببینه خسته نمیشه.

و ازجمله کارهای جالب شهداد دراینروزها این بود که رفت و یک ملاقه برداشت و یک نایلون وداخل تنگ ماهی میزد و میخواست ماهی بیرون بیاره وبریزه داخل نایلون دقیقا کاری که ماهی فروش انجام داده بود واصلا هم حریفش نبودی که این کار را نکنه تا ظهر سرگرمیش خلاصه کل سفره هفت سین را آب گرفت.

فقط براش آب لیمو شیرین و پرتقال میگرفتم تا شب که سمانه پیش ما بود جایی نرفتیم فقط خونه بودیم واستراحت کردیم چون امسال فامیلهای من که نیستند مسافرت هستند فامیلهای حمید هم خیلی نیستند شب بساط ساندویج گرفتم فقط خودم رفتم بیرون هم یه دوری زدم و هم خرید کردم برگشتم خونه وکلی فیلم دیدیم

منشی تلفن خونمون

جم نمیخوره

چقدر دستاش مرتب بهم گره زده

روز سوم هم تا عصری جایی نمیتونیم بریم چون شهداد میخوابه صبحها و حمید میره سرکار غروب حاضر شدیم که بابا بزرگت اومدند خونمون و با ماشین اونها رفتیم خونه عمو عارف حال نداشتی ولی از ذوق دختر عموها بازی کردی که آخر شب عمه وبچه هاشون هم اومدند وشما بیشتر ذوق کردی ساعت 1 شب دیگه برگشتیم خونه اونهم پیاده چه حالی داره بدون ماشین هوا خوب شده وخلوت هم هست کل راه را برای عمه وعمو شهرام صحبت کردی واونها را خندوندی

 بهت زده شده

کامل داره انگشتاشو میکنه داخل دهانش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)