شهداد شهداد ، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

شهداد خانوم

14 و 15 آذر

1390/9/20 14:44
نویسنده : مامان شهداد
732 بازدید
اشتراک گذاری

 

این دو روز عزاداری من و شما خونه مامانی رفتیم با خاله ها نزدیک ظهر یه دور بیرون زدیم خاله پروانه چون هوا خیلی سرد بود ماشین آورد غذای نذری هم گرفتیم واومدین خونه مامانی و شما نوش جان کردی  یکی دو تا دسته که دیدی همش تو خونه سراغ زنجیر را می گرفتی ، دسته کلید مامانی را برداشته بودی وزنجیر می زدی قربونت برم عزیزم . شبها اصلا بیرون نبردمت چون هوا سرد بود . ظهر عاشورا از اونجائی که اصلا شما دوست نداری راه بری مجبور شدیم با کالسکه ببرمت بیرون و خوشبختانه شما چیزی نگفتی و ساکت نشسته بودی و با یه دختر کوچولوکه اسمش نازنین بود و فقط دو روز با شما تفاوت سنی داشت دوست شدی و کلی به زبان پانتومیم با هم صحبت کردین دیگه ساعت 2 عصر توی کالسکه خوابت برد واومدیم خونه مامانی .شهداد در کنار چادر های روز عاشورا

شهداد در کنار یک هیئت

عصر روز عاشو هم خونه عمه سیمین رفتیم وشب اونجا موندیم حسابی با عمو شهرام که خیلی دوستش داری بازی کردی و ساعت 11 به زور رفتیم خونمون و خوابید .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)