شهداد شهداد ، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

شهداد خانوم

بدون عنوان

1390/10/11 14:51
نویسنده : مامان شهداد
243 بازدید
اشتراک گذاری

چه خنده پاک و بی تظاهری

چقدر خانوم ومظلوم نشسته

سلام به عشقم

از روز پنجشنبه خاله سمانه اومده خونمون و شما حسابی کیف کردی ومن هم از صبح زود بیدار شدن و شما را به خونه مامانی بردن راحتم خدا عمرش بده چند روزی نفس کشیدم این چند وقته شما حسابی کلمه های بیشتری می گی و داری به حرف می افتی خیلی بامزه تلفن های خونه را جواب می دی از صدای کسی که خوشت نمی یاد گوشی تلفن میندازی زمین ولی از کسی که دوستش داری مثل آدم بزرگها صحبت می کنی

راستی یه دو هفته ای هست علاقه عجیبی به کتاب داستان شنیدن  پیدا کردی آخر شب که وقت خوابه میگی قصه قصه یعنی هرشب حتما باید حداقل ٥ بار از روی یه کتابی که خودت پیشنهاد میدی برات بخونیم تا شما بخوابی اگه وسطش خوابت ببره سریع با یه جیغ بنفش تو رو از خواب بیدار می کنه که ادامه بده ونخواب این سه چهار شب که خاله زحمتش می کشیده

 راستی دیشب برای اولین بار بعد از دو سالو سه ماه که همیشه پیش من می خوابیدی پیش خاله خوابت برده بود ساعت ١٢ شب چون من ساعت     ٣٠/١٠ خوابیدم و برام خیلی جالب بود که شما بدون من خوابت برد فقط نزدیک صبح یه کم ناله کردی تا اومدم بغلت کنم منو زدی کنار و رفتی پیش خاله

اون موهای شونه نکردت برم بمیرم برای دندونای قشنگت که یهو ساه شد

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

شهداد
12 دی 90 17:02
شاد باشید و سلامت و همیشه خندان
مامان صدف
13 دی 90 8:31
موش بخوره اون دندوناتو
مامان احسان
28 دی 90 13:04
سلام وقتتون بخیر کوچولوی شما دستشویی میره یا هنوز ... میکنه


سلام مامان احسان جان ببخشید 1 ماهی بود به وبلاگ دخترم نیومده بودم نه هنوز پوشک می کنمش خیلی نگرانم چون کارمندم